کد مطلب:129799 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146

گرداندن سر امام در کوچه های کوفه
سید بن طاووس گوید: آنگاه ابن زیاد فرمان داد تا سر حسین (ع) را در خیابانهای كوفه گرداندند. در اینجا حق دارم، برای نمونه شعری را از یك انسان خردمند كه در رثای حسین (ع) سروده است نقل كنم:

سر پسر دختر پیامبر، محمد (ص) جانشین او، در برابر دیدگان مردم بر نیزه بلند می شود،

مسلمانان می بینند و می شنوند ولی نه انكار می كنند و نه زاری،


دیدگان از مشاهده ی تو كور شوند و هر گوشی كه مصیبت تو را بشنود كر گردد،

دیدگانی كه تو باعث خوابشان بودی بیدارند و چشمی كه از ترس تو بیدار بود، در خواب است،

هیچ بوستانی نیست كه آرزو نداشته باشد كه آرامگاه و قبر تو باشد. [1] .

شیخ مفید گوید: چون عبیدالله بن زیاد شب را به صبح آورد، سر حسین را فرستاد تا در میان همه ی كوفه و قبایل آن شهر گرداندند. از زید بن ارقم نقل شده است، من در حجره ای نشسته بودم كه سر حسین (ع) را روی نیزه از مقابل من عبور دادند. چون در برابرم قرار گفت، شنیدم كه می خواند: «ام حسبت أن أصحاب الكهف و الرقیم كانوا من آیاتنا عجبا» [2] .

(آیا پنداشته ای كه اصحاب كهف و رقیم از آیه های شگفت انگیز ما بودند).

به خدا سوگند مو بر بدنم راست شد و فریاد زدم: ای فرزند رسول خدا (ع)، به خدا سوگند، سر تو شگفت انگیزتر است!

چون مردم از گرداندن آن در كوفه فراغت یافتند، آن را به قصر باز گرداندند. آنگاه ابن زیاد آن را به زجر بن قیس سپرد. سرهای اصحاب را نیز به او داد و نزد یزید بن معاویه فرستاد. [3] .


ابن شهرآشوب می نویسد: ابومخنف به نقل از شعبی گوید: سر امام حسین (ع) را در صیارف كوفه بر دار زدند. پس سر به صدا درآمد و سوره ی كهف را قرائت كرد تا به این آیه رسید: «انهم فتیة آمنوا بربهم و زدناهم هدی» (آنان جوانی بودند كه به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم). اما این كار جز بر گمراهی شان نیفزود. [4] .


[1] اللهوف، ص 203؛ جرجي زيدان مي نويسد: ابن زياد فرمان داد سر حسين را بر نيزه در راههاي كوفه چرخاندند و همگي آن را ديدند» (تاريخ روايات الاسلام، ج 1، ص 179). عباس محمود عقاد مي نويسد: نقل متواتري كه با روند امور موافقت دارد اين است كه آنان سرها و زنان را به كوفه بردند. آنگاه ابن زياد فرمان داد تا نخست آنها را در ميان محله هاي كوفه بگردانند و سپس نزد يزيد فرستاده شوند». (ابو الشهداء، 163). اسفرايني گويد: پس از گرداندن سر در كوفه، آن را به عمر مخزوني سپردند و فرمان دادند كه آن را پر از مشك و كافور كند. او اين كار را انجام داد، ولي هنوز كارش به پايان نرسيده بود كه دستش به بيماري جذام مبتلا گشت و گوشت آن ريخت!». (نورالعين في مشهد الحسين (ع)، ص 51). دكتر عايشه عبدالرحمن - بنت الشاطي - مي نويسد: سر حسين (ع) را پيش چشم زنان داغدار در كوچه هاي كوفه گرداندند. پيروان و ياران كجايند؟ آن چهل هزاران نفري كه با اصرار از ايشان دعوت كردند تا در ركاب وي رهسپار راه حق شوند، كجايند؟ او دعوتشان را لبيك گفت و محل امن خويش را در كنار كعبه رها كرد! اينك بيايند و سر سيدالشهدا را خوب بنگرند! و زنان و دخترانش را اسير ببينند و گوشهايشان را از صداي دخترش سكينه پر كنند كه با روي باز و پهلوي شكسته در كاروان اسيران قرار گرفته است. (موسوعة آل النبي (ص)، ص 819).

[2] سوره ي كهف (18)، آيه ي 9.

[3] الارشاد، ج 2، ص 117؛ و ر. ك. كشف الغمة، ج 2، ص 279؛ تاريخ الطبري) ج 3، ص 338؛ البدايه و النهايه، ج 8، ص 192 و اعلام الوري، ص 248.

[4] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 61؛ به نقل از آن بحارالانوار، ج 45، ص 304؛ العوالم، ج 17، ص 386، و مدينة المعاجز، ج 4، ص 115.